سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بی انصافی کند، کسی با او دوست نشود . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 87 آبان 7 , ساعت 9:22 عصر

سه شنبه 87 آبان 7 , ساعت 9:18 عصر


آیا عشق مجازی و دنیوی می تواند مقدمه ای برای عشق الهی و حقیقی شود؟



الف ) این مسائله کلیت ندارد و نمی توان روی آن حسابی باز کرد. بلی گاه ممکن است در شخصی این مسائله جرقه و بارقه ای به سوی عشق حقیقی و برین باشد و در موارد متعددی نیز کاملا" از این مسائله تهی است . بنابراین نمی توان صد در صد اثر آن را منتفی دانست , لیکن توصیه به این که کسی از این طریق , خود راه به سوی معشوق حقیقی بپیماید ناروا و بیراهه است . گرچه نمی توان زمینه سازی عشق مجازی برای عشق حقیقی را منکر شد; اما این بحث اگر به درستی برداشت نشود, ممکن است بدآموزی هایی داشته باشد. سخن بعضی از عرفا در این مورد به معنای این است که اگر کسی در عمر خود یک بار گرفتار عشق مجازی شد و احیانا" همین شخص بعدا" در مسیر سلوک معنوی قرار گرفت , به جهت آشنایی با پدیده ی عشق , زودتر از دیگران می تواند عشق به خداوند متعال حاصل کند. این مطلب گرچه نکته هایی دارد اما مورد قبول همه عارفان نیست و در روایات نیز چنین مطلبی دیده نمی شود. نکته دیگر آنکه اگر کسی فرضا" بخواهد از این راه عشق را تجربه کند لازم نیست به سمت حرام برود می تواند با عشق به پدر و مادر و یا محارم دیگر این مسیر را طی نماید.
ب ) آدمی موجودی است شیفته محبت کردن و محبت دیدن . البته به مقتضای سن , روزی به سینه مادر عشق می ورزد و روزی به اسباب بازی و روز دیگر به هنر و ... در حقیقت به هر مقدار که رشد عقلانی و روانی فرد کامل گردد, عشق ورزی او نیز متحول شده و به فراز بالاتری صعود خواهد کرد. این تمایل در همه افراد یکسان نیست ; برخی در همان سطح ابتدایی باقی می مانند و برخی نیز صعود را ادامه می دهند. شما در سطوری از نامه خود در توجیه این تلاطم و دغدغه ها مانده اید, ولی همه اینها در نظام تکاملی انسان معنادار و هدفدار است . جاذبه ها و کشش های مختلف حیات جملگی برای به حرکت درآوردن آدمی است تا او وارد صحنه عمل شود و در این سیر از »بودن « به »شدن « برسد. گرچه برخی در همین جاذبه ها می مانند و حرکتی به جانب بالا نمی کنند; ولی برخی نیز خسته دل در تمنای محبتی عمیقند و تا آن را در نیابند آرام نمی شوند. آری فرزندم : »المجاز قنطره الحقیقه ; مجاز پل حقیقت است «. دل باختگی های گذرای زندگی , پلی است تا آدمی ظرفیت دل باختن به حقیقت هستی را دریابد و آن گاه است که آرام خواهد گرفت : »الا بذکر ا& تطمئن القلوب «. نظامی گنجوی در پایان ماجرای لیلی و مجنون سخن حکیمانه ای را آورده که در واقع تمام داستان را برای همین نکته سروده است . گوید: وقتی لیلی در بستر مرگ افتاد وصیتی برای مجنون به مادر خود کرد و گفت : به او بگو عاشق چیزی باش که جاودان و ماندگار است , نه شیفته و دلباخته کسی چون من که هیچ چیزش در اختیار خود نمی باشد و همواره در معرض مرگ و زوال و دستخوش تحول و بی قراری است . به گفته اقبال لاهوری :
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شدحسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
و به گفته حافظ :
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجبکز هر زبان که می شنوم نامکررست
عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست
سلطان ازل گنج غم عشق به ما دادتا روی در این منزل ویرانه نهادیم
ای دل مباش یکدم خالی زعشق و مستیوانگه برو که رستی از نیستی و هستی
و بالاخره :
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستیتا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآیدناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید بازورای حد تقریرست شرح آرزومندی
عشق دارای حکم تکلیفی نیست , لیکن هر عشق و گرایشی انسان را به نوعی کنش و عمل می کشاند. بنابراین عشق الهی به انسان مسیر الهی می بخشد و عشق شیطانی فرد را در سبیل شیطان قرار می دهد. منظور از عشق الهی فقط دوست داشتن خدا نیست , بلکه دوستی خدا و هر کس و هر چیز که خدا دوست دارد. در مثل آمده است که موئمن فرزند خود را دوست می دارد, ولی این علاقه باید برای خدا و در مسیر او باشد. لذا موئمن از هر عشقی که در مقابل عشق به خدا قرار گیرد, نه در طول آن , می پرهیزد. این تجربه ای ارزشمند برای شماست ; زیرا در هر موضوعی آدمی نیاز به تجربه دارد. شما اکنون عشق را می شناسید و آن را تجربه کرده اید. حال نیز می توانید درباره عشق به خدا و اولیای او - که عشق حقیقی است - تصور بهتری داشته باشید. مگر در نماز نمی خوانید: »الحمد & رب العالمین ; همه ستایش ها از آن خداوندی است که پرورش دهنده جهانیان است «. یعنی , هر چیز قابل ستایشی و هر زیبایی از اوست . پس باید او را شناخت و به او عشق ورزید. برای شناخت خداوند, قرآن را خوب بخوانید; مخصوصا" آیاتی که در آن آدمی را به تدبر در طبیعت و در زیبایی ها و ظرافت های خلقت دعوت می کند. در درخشش خورشید, در آسمان آبی , شب های پر ستاره و ... می توان جلوه هایی از هنر, عظمت , زیبایی و ... را ببینید. حال آیا کسی جز او برای عشق ورزی سزاوار است . عشق به خدا, گوهری بی بدیل است که به آسانی به کف نمی آید. متاعی ارزشمند است که بر سر هر کوچه و بازار نمی فروشند. قلبی صاف , روحی آماده و تفکری عمیق می خواهد تا آدمی را بر ساحل عشق به خدا نشاند, تا آن جا که بگوید: »خدایا! تو را نه به خاطر ترس از دوزخ و نه طمع بهشت ; بلکه به خاطر آن که برای عبادت سزاواری , پرستش می کنم «, (حضرت امیرالموئمنین علی »ع «) بنابراین توصیه ما به شما این نیست که علاقه به فرد مورد نظر را از دل بیرون کنید, لیکن سعی کنید آن را بسیار عادی کنید و در آن درجا نزنید, زیرا این خود یک حجاب برای نفس شما می شود و مانع پرواز روح به سوی محبوب حقیقی و متعالی می شود. البته صرف علاقمند شدن به کسی شرک نیست , ولی اگر این علاقه در رتبه ی محبت به خدا قرار گیرد و در عمل تعیین کننده ی جهت حرکت انسان شود, در این صورت شرک خفی است . محبت و عشق اصلی اهل معرفت به خداست و آن عشق در رائس هرم فکر و دل آنان قرار دارد و بقیه , هر چه هست , در پرتو و شعاع آن شکل می گیرد. عشق به خداوند دارای آثاری است که اگر شیرینی آن چشیده شود, قابل مقایسه با هیچ علاقه و عشقی نیست . عشق های مجازی نیز دارای آثاری است . ج ) مسلما" ماندن در این حالت گردابی خطرناک است . اما نحوه درمان نسبت به افراد و شرایط متفاوت است و نمی توان با یک نسخه کلی مسائله را حل کرد. در عین حال شخص با یک اراده قوی می تواند نسبت به این مسأله بی تفاوت شود و آن را از خود دور سازد, به ویژه آن که غالب این گونه عشقها مانند رگبار بهاری است که بسیار تند و رعد آسا و در عین حال زودگذر و مقطعی است . عامل اساسی دیگری که عشق الهی را افزون و عشق های پوچ و مجازی را از بین می برد »معرفت خدا« است . غایت این خلقت معرفت خداست ; و معرفت یک راه و دو راه ندارد. حکما گفته اند: »الطرق الی ا& بعدد انفاس الخلایق ; راه ها به سوی خدا به اندازه نفس های آفریده ها است «. گرچه مجموعه راه های وصول به معرفت ا& را در یک تقسیم بندی کلی سه راه دانسته اند : 1- راه عقل و برهان های فلسفی , 2- راه دل و فطرت , 3- راه طبیعت . اینها همه راه های معرفت خدا هستند; بدین معنا که عقل و دل به وجود او گواهی می دهند. اما شهود و وصول به خداوند راهی بس دشوار و سنگین است , و حاصل آن نیز به اندازه ی همه هستی ارزشمند است . برای رسیدن به شهود حقیقت باید منازل و مقاماتی را طی کرد که گفته اند: »ان بین العبد والحق الف مقام من نور و ظلمه ; بین بنده و حق هزار مقام از نور و ظلمت است «. توکل بر خداوند, حةسن ظن به او, استعانت از خداوند و توسل به اهل بیت (ع ), پالایش نفس از رذائل , همراهی با استادی وارسته , التزام به احکام شریعت , مطالعه ی کتبی که راجع به خداشناسی و صفات او نوشته شده و مطالعه ی حالات و زندگی نامه ی عرفا در این امر بسیار موئثر است . به عنوان نمونه می توانید به کتاب های ذیل مراجعه کنید: د ) درست است که کلمه »عشق « در قرآن نیامده ; اما قرآن می فرماید: »والذین آمنوا اشد حبا" &; کسانی که ایمان آوردند حب و محبت و علاقه شدیدتری به خدا دارند«, (بقره , ایه 165). و یا می فرماید: »یحبهم و یحبونه ; ]خدا[ آنان را دوست دارد و آنان خدا را دوست دارند«, (مائده , آیه 54). نجواهای عاشقانه نیز در قرآن زیاد است مانند: »یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه ا&«, (زمر, آیه 5). »یا عبادی الذین آمنوا ان ارضی واسعه فایای فاعبدون «, (عنکبوت , آیه 56). »واذا سالک عبادی غنی فانی قریب اجیب دعوه داع اذا دعان «, (بقره , آیه 186). »نبی عبادی انی انا الغفور الرحیم «, (حجر, آیه 49). البته در روایات واژه ی عشق به دو گونه مطرح شده است . 1- نکوهش از عشق های مبتذل : امام صادق (ع ) در پاسخ به سوئالی درباره عشق فرمود: »قلوب حلت عن ذکر ا& فاذاقها ا& حب غیره ; دل هایی که از یاد خدا خالی گردد خدا محبت غیرخود را به آنها می چشاند«, (میزان الحکمه , ج 8, ص 3788). »من عشق فکتم وعف و مات مات شهیدا"; هر که عاشق شود پس آن را پنهان دارد و عفت بورزد و بمیرد شهید مرده است «, (میزان الحکمه , ج 8, ص 3788).
عشق هایی کز پی رنگی بودعشق نبود عاقبت ننگی بود
2- تجلیل از عشق های متعالی :
الف ) »افضل العباد من عشق العباده و عانقها; برترین بندگان خدا کسی است که به عبادت حق تعالی عشق بورزد و در عشق ورزی عبادت را در آغوش بگیرد و خود را به آغوش عبادت بسپارد«. ب ) »ان هینهنا لمصارع العشاق ; این جا (سرزمین کربلا) جایی است که عاشقان الهی در آن بر زمین فرود می آیند«, (سفینه البحار, ج 2), حرف »عین «). اساس آفرینش جهان , عشق حق به جمال و جلوه ی خویش است ; زیرا, حب ذات یکی از اسباب عشق است . خداوند نیز به عنوان برترین موجود, به دلیل عشق به ذات و جلوه ی جمالش , جهان را پدید آورد: »کنت کنزا" مخفیا" فائحببت ائن ائعرف فخلقت الخلق لکی ائعرف ; گنج پنهانی بودم که دوست داشتم شناخته شوم , پس آفریدگان را آفریدم تا شناخته شوم «, (سخاوی , مقاصد الحسنه , چاپ هند, ص 153).
گنج مخفی بد ز پرتی چاک کردخاک را روشن تر از افلاک کرد
بنابراین نخستین کسی که عشق ورزید, خدای تعالی بود, (ابوالحسن دیلمی ; عطف الائلف المائلوف علی اللام المعطوف , تحقیق و مقدمه , ج . ک . قادیه , مطبعه المعهد العلمی الفرنسی للاذثار الشرقیه , قاهره , 1962 م , ص 28). خداوند متعال بر اساس همین عشق به خویش است که مخلوقاتش را نیز دوست می دارد, (ر.ک : علامه طباطبائی , المیزان , جلد 1, ص 411). عارف واصل عین القضات همدانی می گوید: »دریغا به جان مصطفی , ای شنونده ی این کلمات ! که خلق پنداشته اند که انعام و محبت او با خلق از برای خلق است , نه از برای خلق نیست ; بلکه از برای خود می کند که عاشق , چون عطایی دهد به معشوق و با وی لطفی کند. آن لطف نه به معشوق می کند که آن با عشق خود می کند. دریغا از دست این کلمه ! تو پنداری که محبت خدا با مصطفی , از برای مصطفی است ؟ این محبت او از بهر خود است «, (تمهیدات , به تصحیح عفیف عیران , تهران , انتشارات منوچهری , ص 217). چنان که مبدائ عالم خداوند متعال است , مبدائ عشق نیز اوست . عشق مانند وجود, از ذات حق به عالم سرایت کرده است .
عشق انسان زاییده ی عشق خداست .
توبه کردم و عشق همچون اژدهاتوبه وصف خلق و آن وصف خدا
عشق ز اوصاف خدای بی نیازعاشقی بر غیر او باشد مجاز
(مثنوی , دفتر 6, ابیات 970 - 971)
در پایان ذکر چند نکته را مفید می دانیم :
1. نشانه های عشق حقیقی : از مجموع آیات و روایات و سخن عارفان و اصل , می توان نشانه های عشق حقیقی دریافت . دانستن این علایم انسان را قادر می سازد تا عشق خود را ارزیابی کند. ما به این نشانه ها در دو قسمت عشق انسان به خدا, و عشق و محبت خداوند به انسان به صورت کلی و اجمالی اشاره می کنیم : 1- نشانه های عشق انسان به خداوند: - خدا را بر همه ی محبوب های خود ترجیح دهد; - در باطن و ظاهر مطیع خدا باشد; - در همه ی امور موافق او باشد; - اولیای خدا را به خاطر او دوست بدارد; - لقای خدا را بر بقای خود ترجیح دهد; - هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر شمارد; - همه ی اوقات , مستغرق ذکر خدا باشد; - آسایش و آرامشش در قرب او باشد; - از حضرت حق راضی و خشنود باشد; - به کلام محبوب (قرآن ) عشق ورزد; - با مال و جان در راه محبوب مجاهده کند; - بر خلوت و مناجات با محبوب , حریص باشد; - عبادت برای او آسان باشد; - همه ی بندگان مطیع وی را دوست بدارد و بر همه رحیم و مشفق باشد و همه ی کافران و عاصیان را دشمن بدارد. برای آشنایی تفصیلی ر.ک : محمدرضا کاشفی , آیین مهرورزی , قم , مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی , چاپ سوم , 1378 ش , ص 85 - 98. 2- علایم عشق حق به بنده : - وجود نشانه های عشق انسان به خداوند; - محبوب دوستانش می شود; - توفیق طاعت پیدا می کند; - سنگینی خدمت از دوشش برداشته می شود; - به قدر نیاز به او عطا می کند; - بلای بنده را بسیار می کند; - معایب بنده را مخفی می کند و ظاهر نمی سازد; - به بنده قلب سلیم عطا فرموده , اخلاق او را نیک می گرداند; - دنیا را مبغوض بنده اش می سازد; - او را به حلم و آرامش مزین می کند; - صدق و راستی را به او الهام می کند; - دانش و علم را بر ذهنش خطور می دهد; - عبادت نیکو را به او ارزانی می دارد; - امانت را محبوب بنده می سازد. (ر.ک : آیین مهرورزی , همان , ص 102 - 103 و عطف الالف , همان , ص 89 - 94 و احیائ علوم الدین , همان , ج 4, ص 304 و محمدی ری شهری , میزان الحکمه , قم , مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی , چاپ اول , 1403 ق - 1405 ق , ج 2, ص 222 - 224).
یا رب ز شراب عشق سرمستم کنو ز عشق خودت نیست کن و هستم کن
از هر چه ز عشق خود تهی دستم کنیکباره به بند عشق پابستم کن
(باباطاهر)
حقیقت عشق مجازی جز طغیان شهوت نیست . عشقی که از مبادی جنسی و حیوانی سرچشمه می گیرد, به همان هم خاتمه می یابد و افزایش و کاهش آن بیش تر به فعالیت های فیزیولوژیکی دستگاه تناسلی بستگی دارد که قهرا" در سنین جوانی بیش تر بروز می کند و با پا گذاشتن به سن , از یک طرف , و اشباع آن از سوی دیگر, کاهش می یابد و منتفی می شود. این گونه عشق ها به سرعت می آید و به سرعت می رود و خطرناک و فضیلت کش است . انسان آن گاه که تحت تائثیر شهوات خویش است , خود را می پرستد. شخص مورد علاقه را برای خود می خواهد و در این اندیشه است که از وصال او بهره مند شود و حداکثر تمتع را از او ببرد, بدیهی است که چنین عشقی نمی تواند مکمل و مربی روح انسان باشد و آن را تهذیب نماید, (ر.ک : شهید مطهری : اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب , صدرا, بی تا, صص 83 - 94). این نوع عشق , منشائ خشونت , جنایت , زبون کننده و ناپایدار است و همان است که وصالش مدفنش به شمار می آید. حکیم عشق , صدرای شیرازی می گوید: »کسانی که شیئی از اشیای دنیایی را دوست دارند و فقط به ظاهر آن دل خوش کرده اند, وقتی به وصال محبوب رسیدند, بعد از مدت اندکی همان محبوب , برای آن ها وبال شده , موجب زحمتشان می گردد; لذا حلاوتی را که در حالت عشق و حب داشتند, از دست می دهند, (اسفار, جلد 7, ص 186). »
عشق , آینه ی بلند نور استشهوت ز حساب عشق برون است
سعدیا! عشق نیامیزد و شهوت با همپیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم
(سعدی )
امام صادق (ع ) می فرماید: »من وضع حبه فی غیر موضعه فقد تعرض للقطیعه ; هر کس محبتش را در غیر جای خویش قرار دهد (به جای رابطه و پیوند) خود را در معرض جدایی قرار داده است «, (بحارالانوار, ج 74, ص 183). دوست عزیز! عشق چون آینه است که در آن , حالات و درجات استعداد هر عاشقی نمودار می گردد دوام عشق , به دوام و پایداری معشوق وابسته است . عشق آب و رنگ و حس صوری چون ثبات ندارند, پایدار نمی مانند. این عشق ها نوعی هوسرانی و بازی خیالی است که فرجامی جز ننگ و رسوایی ندارند. 2. بازشناسی عشق از توهم : با توجه به مطالب پیش گفته که به اجمال بیان شد - می توان عشق حقیقی را از عشق مجازی , خصوصا" عشق دروغین باز شناخت ; ولی در عین حال ملاحظه امور ذیل ما را در این شناسایی مدد می رساند: 1. عاشق باید با بررسی مبدائ عشق خویش , آن را شناسایی کند که آیا مبدئ عشق او حس است یا خیال , عقل است یا دل , شهوت است یا امور انسانی . 2. آیا عشق دائما" برایش آرام بخش , نشاطآور, طرب انگیز, تحرک آفرین است یا عاقبتش اضطراب , خمودی , بی حرکتی , سستی و در خود فرورفتگی می باشد. 3. آیا با وصال معشوق , عشق اولیه اش شکوفاتر, پایا و پویاتر می گردد, یا پژمرده ایستا و خموش ؟
برای آگاهی بیشتر ر.ک : محمدمحمدی اشتهاردی , داستان های مثنوی , تهران , پیام آزادی , چاپ دوم , ج 2, ص 90 - 91.

سه شنبه 87 آبان 7 , ساعت 9:16 عصر

امضا شناسی



کسانی که به طرف عقربهای ساعت امضاء می‌کنند انسان‌های منطقی هستند

کسانی که بر عکس عقربه‌های ساعت امضاء می‌کنند دیر منطق را قبول می‌کنند و بیشتر غیر منطقی هستند

کسانی که از خطوط عمودی استفاده می‌کنند لجاجت و پافشاری در امور دارند

کسانی که از خطوط افقی استفاده می‌کنند انسان‌های منظّم هستند

کسانی ک با فشار امضاء می‌کنند در کودکی سختی کشیده‌اند

کسانی که پیچیده امضاء می‌کنند شکّاک هستند

کسانی که در امضای خود اسم و فامیل می‌نویسند خودشان را در فامیل برتر می‌دانند

کسانی که در امضای خود فامیل می‌نویسند دارای منزلت هستند

کسانی که اسمشان را می‌نویسند و روی اسمشان خط می‌زنند شخصیت خود را نشناخته‌اند

کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء می‌کنند ، کسانی هستند که می‌خواهند به قله برسند

بی شک بیان مطالب افکار مختلف نشانه ی تائید آن نمی باشد


چهارشنبه 87 آبان 1 , ساعت 7:17 عصر

چرا هجرت؟

   زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم(ع)را از مدینه به ری و سکونت در غربت،باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد.

   خلفای عباسی نسبت به خاندان پیامبر(ص)و شیعیان ائمه (ع)بسیار سختگیری می کردند.یکی از خشن ترین و بدرفتارترین خلفا «متوکل»بودکه خصومت شدیدی با اهل بیت (ع)داشت و تنها در دوره او چندین بار مزار سیدالشهدا(ع)را در کربلا تخریب کردندو با خاک یکسان ساختند و از زیارت قبر آن حضرت جلوگیری به عمل آوردند.سادات و علویون در زمان او در بدترین وضع به سر می بردند.

   امام هادی(ع)با پنج نفر از خلفای عباسی-از جمله متوکل-هم عصر بود.متوکل،برای مصون ماندن از خشم انقلابی مردم مظلوم و جلوگیری از تجمع شیعه بر محور وجود امام هادی (ع)آن حضرت را از مدینه به سامرا برد تا فعالیت ها،رفت و آمدها و ارتباطات وی را زیر نظر داشته باشد.چندین بار هم ماموران خلیفه به خانه امام ریختند و با گستاخی و بی ادبی به تفتیش پرداختند و آن حضرت را با وضع نامناسبی نزد خلیفه بردند. این وضع،حتی در سامرا هم اتفاق افتاد.

 

 

   در چنین شرایطی که بر عموم شیعیان،به خصوص بر چهره های شاخص اهل بیت(ع)سخت می گذشت،حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)نیز از دشمنی و کینه خلفا در امان نبود.

   وقتی نسبت به امام معصوم(ع)با آن موقعیت والا و حساس،این گونه برخوردهای تند و خشونت آمیز داشتند بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای دروغ سخن چینان را بهانه این سختگیری ها قرار می دادند، درباره پیروان آنان و شخصیت های رده بعدی و افراد مرتبط با ائمه(ع)،به ویژه کسانی که مورد عنایت و محبت امامان بودند،سختگیری و خوف و خطر بیشتر بود.

   عبدالعظیم حسنی(ع)نیز از جمله این اشخاص بود.در چنان دوران بحرانی و دشوار بود که خدمت امام هادی (ع)رسید و عقاید دینی خود را بر آن حضرت عرضه کرد.وی،امام هادی(ع)را پیشوای معصوم و حجت خدا و رهبری می دانست که اطاعتش لازم و تقویت و ترویج از او یک تکلیف است.مراتب اخلاص و ارادات و تبعیت خود را نیز با صراحت اعلام می کرد.

   طبیعی بود که رفت و آمد او به محضر امام،توسط جاسوسان به خلیفه گزارش داده شود و نسبت به او حساس شوند و دستور دهند تا او را دستگیر کرده زندانی کنند یا به قتل برسانند.

   دیدار حضرت عبدالعظیم(ع) در سامرابا امام هادی(ع) به خلیفه گزارش داده شد و دستور تعقیب و دستگیری وی صادر گشت.او نیز برای مصون ماندن از خطر،خود را از چشم مأموران پنهان می کرد، در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می کرد و حتی گاهی خود را قاصد حکومت معرفی می کرد.وی یا خودش یا با اشاره ی  امام فهمیده بود که در تعقیب او هستند  و اگر به او دسترسی پیدا کنند،او را خواهند کشت. این بود که پیوسته بیمناک و مخفی از چشمها بود  و در مجالس و محافل عمومی هم کمتر شرکت می کرد تا شناخته نشود. این وضع ادامه داشت و حضرت عبدالعظیم(ع)شهر به شهر می گشت تا به«ری»رسید .

 

وجه تشبیه زیارت آن حضرت به زیارت حضرت حسین (ع)

جهت تشبیه چیست

   و اما جهت تشبیه و تمثیلش این که اولاً مقامات حضرت عبدالعظیم(ع)بالاتر از آن است که در علت و جهت تشبیه زیارتش به زیارت عموی بزرگوارش گفتگو نماییم،به علاوه اخبار بسیار در این باب وارد شده از حضرت رسول و حضرات ائمه(ع)که زیارت بعضی از فرزندان و اصحاب گرامی خود را تنزیل و تشبیه به زیارت خودشان کرده و فرموده اند:اگر کسی دستش کوتاه است از زیارت قبور ما زیارت فلان و فلان رود مانند آن است که به زیارت ما آمده باشد.و خبری هم در این خصوص از حضرت رضا (ع)معروف در زبان اهل ری می باشدو در کتیبه ی درب حرم آن حضرت هم نوشته است که آن حضرت فرموده اند:اگر کسی دستش به زیارت قبر من نرسید و قدرت آن را پیدا ننمود زیارت کند قبر برادرم عبدالعظیم حسنی را در ری مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد در خراسان بعد از وفات من .

 

 

 

 

وجه دوم تشبیه

   ممکن است برای این باشد که چون آن حضرت در چند جهت با عموی بزرگوارش شریک و شبیه است یکی این که به گفته طریحی و کوفی که آن حضرت را شهید و یا زنده دفن کرده باشند در شهادت شریک آن جناب است،و دیگر غربت و دوری از شهر و دیارش به خصوص تنهایی و بی کسیش که در وقت وفات او هیچ یک از خانواده حضرتش در نزد او نبوده و غریبانه مثل عمویش حسین(ع) از دنیا رفته است،و دیگر همانطور که عموی گرامیش در راه دین و ترویج شریعت و مرام پاک احمدی غربت و شهادت را اختیار نمود.آن حضرت هم  برای تبلیغ احکام قرآن و راهنمایی دین مقدس اسلام و خشنودی امام زمان خود که خشنودی و رضای خداوند است هجرت و غربت در راه خدا را داوطلب شده و برای خود انتخاب فرمود و به مضمون فرمایش جدش رسول خدا (ص)که فرمود:«من کان لله کان الله له »کسی که برای خدا باشد خدا هم برای او خواهد بود و اقتضای وعده حضرت ایزد متعال که در کلام مجیدش برای هجرت کنندگان دین قرار داده و فرمود:«و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله»و کسی که از خانه اش بیرون رود در حالی که مهاجر به سوی خدا و رسول او بوده باشد پس مرگ او را دریابد به تحقیق که اجر و مزد او بر ضمان خدای تعالی است.

   باید که زیارت قبر آن حضرت به مثابه زیارت حضرت سیدالشهداء(ع)بوده باشد.

 

پایان عمر

   روزهای پایانی عمر با برکت حضرت عبدالعظیم(ع)،با بیماری او همراه بود.آن قامت بلند ایمان و تلاش،به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت(ع)در آستانه ی محرومیت از وجود پر برکت این سیدالکریم قرار گرفته بود.عبدالعظیم حسنی(ع)علاوه بر رنجی که از غربت و دوری از خویشاوندان می برد،اندوه و مصیبت های پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیت عباسیان برایش جانکاه بود.

   با ذکر پیوسته ی خدا و عبادت به روح خود آرامش می بخشید و بار غربت و بیماری را بر دوش می کشید.

   در همان روزها یک«رویای صادقه»حوادث آینده را ترسیم کرد.یکی از شیعیان پاکدل ری،شبی در خواب،حضرت رسول(ص) را دید.پیامبر اکرم به او فرمود:«فردا یکی از فرزندانم در محله ی(سکه الموالی)چشم از جهان فرو می بندد.شیعیان او را بر دوش گرفته،به باغ عبدالجبار می برند و نزدیک درخت سیب،به خاک می سپارند».

   سحرگاهان،به آن باغ رفت،تا باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یکی از فرزندان پیامبر را نصیب خویش سازد.

   عبدالجبار،ابتدا از فروش باغ خود امتناع کرد.چون اصرار آن شیعه را دید،علت این تصمیم را پرسید.وی ماجرای خواب دیشب را برای صاحب باغ تعریف کرد و هدف خود را از خریداری باغ،بیان داشت.

   عبدالجبار که خوابی مشابه خواب او را دیده بود،به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای آن که در این افتخار،بهره ای داشته باشد،محل آن درخت سیب و مجموعه ی باغ را وقف کرد تا بزرگان و شیعیان در آن جا دفن شوند.

  و...همان روز،حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)چشم از جهان بست و آن شعله ی دیر پای حق و ایمان در آن دیار،فرو خوابید.

   خبر درگذشت این نواده ی رسول(ص)،دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند.جامه های سیاه پوشیدند و بر در خانه ی حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)مویه کنان و گریان گرد آمدند.

   پیکر مطهر او را غسل دادند.به نقل برخی مورخان وقتی می خواستند او را غسل دهند،در جیب پیراهن او کاغذی یاقتند که نام و نسب خود را بر روی آن نوشته بود.

   بر پیکر اونماز خواندند.تابوت او بر روی دوش جمعیت انبوه عزادار،به سوی باغ عبدالجبار تشییع شد و پیکر مطهرش در کنار همان درخت سیب که رسول خدا(ص)در خواب به آن شخص اشاره کرده بود،دفن گردید،تا پاره ای از پیکر عترت مصطفی(ص)در این دیار به امانت بماند و نور افشانی کند و شیعیان دلباخته ی خاندان پیامبر(ص)از مزار این ولی خدا فیض ببرند.

 

مدفن آن حضرت در مسجد شجره ی ری

   صاحب بن عباد نجاشی و دیگران ارباب تراجم چنین نوشتند که در روز آخر کسالت و مرض و یا آخر روز زندگانی آن بزرگوار شخصی از پیروان علی(ع)حضرت رسول را در خواب دید که فرمودند فردا مردی از فرزندان مرا در سکه الموالی حمل می کنند به باغ عبدالجبار فرزند عبدالوهاب رازی و در پای درخت سیبی دفن می نمایند.پس آن شخص از خواب بیدار شده و در نزد عبدالجبار آمد تا باغ را خریده و گوی این فضیلت را برباید صاحب باغ گفت برای چه این باغ را می خری؟خواب خود را بیان کرد عبدالجبار گفت من هم چنین خوابی دیدم و آن مکان دفن که پای درخت سیب باشد با تمامی این باغ وقف بر آن بزرگوار و صاحبان شرف از پیروان آل محمد(ص)و شیعیان علی(ع)نموده ام که در آن مدفون شوند.پس روز دیگر که آن حضرت از دنیا رفت بدن شریفش را از آن سرداب حرکت داده و بدان باغ آوردند و در پای همان درخت سیب مدفون نمودند و آن مکان معروف به مسجد شجره گردید.

   و از بزرگان رسیده است که چون پای آن درخت را کندند قبری ساخته و آماده ظاهر شد جسد شریفش را در میان آن گذاردند.و این گر چه در کتاب معتبری دیده نشده اما از آن تعیینی که حضرت رسول(ص)در خواب کرده و آن موضع را هم نشان داده بودند فهمیده می شود که قبر آن حضرت مهیا بوده.

   و در این که همین قبر معروف قبر آن حضرت است تردیدی در بین مسلمین نیست و اکنون هزار و اندی است که زیارتگاه عموم شیعه ها و اکثر مسلمین است و شاید از قبور ائمه ی هدی و چند تن از امامزادگان گذشته قبر امامزاده ای به شهرت و یقینی قبر آن حضرت نبوده باشد.

 

یک جمله از حضرت عبدالعظیم

تقدیر الهی

   هشت چیز است که جز به قضا و قدر خداوند انجام نمی گیرد:

1-خواب    2-بیداری   3-قدرت و توانایی  4-ضعف و ناتوانی   5-تندرستی   6-بیماری  7-مرگ    8-زندگی

 

 

 

 

 

سبب وفات حضرت عبدالعظیم(ع)

   سبب وفات او را به چند طریق نوشته اند و مشهورش این که مریض شده و از دنیا رحلت فرموده اند و اما طریق دیگر این است که آن حضرت به مرض خدایی و مرگ خود از دنیا نرفته بلکه او را شهید یا بدتر و دشوارتر از شهادت از بین برده و از دنیا رفته است.کوفی در کتاب رجال خود می گوید:از کسانی که زنده مدفون شدند از اولاد ابی طالب که پدر علی امیر مومنان است یکی عبدالعظیم حسنی است در ری و دیگر محمد فرزند عبدالله فرزند حسن است..سبب دیگر را بعضی شهادت به زهر می دانند که آن حضرت را زهر خورانیده و مسموماً شهید شده و از دنیا رفته است.

 


یکشنبه 87 مهر 28 , ساعت 10:8 عصر
لطفا پیشنهاد و انتقاداتتون و برام بنویسید.
یکشنبه 87 مهر 28 , ساعت 10:5 عصر
 

مطالب زیر گزیده ای از توصیه ها و وصایای آیت الله سید علی قاضی (ره) است که به شاگردان و اطرافیان خود فرموده اند و ما آن ها را به اختصار ذکر می نماییم. باشد که کلامش چون صاعقه ای بر قلبمان بدرخشد و راهنمایمان در تاریکی ها باشد.

نماز

شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [ نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است ].

مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند: « اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند. »

مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند. مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: « به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند. »بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.

اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.

دعا در قنوت نماز

آقای قاضی به شاگردان خود دستور می دادند این دعا را در قنوت نماز هایشان بخوانند: « اللهم ارزقنی حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من یحبّک، والعمل الذی یبلغنی إلی حبّک واجعل حبّک احبّ الاشیاء إلی. »

قرآن

آیت الله نجابت می فرمودند: آیت الله میرزا علی قاضی به مرحوم آیت الله شیخ علی محمد بروجردی (از شاگردان برجسته آقای قاضی) فرموده بودند که: « هیچ گاه از قرآن جدا مشو و ایشان تا آخر عمر بر این سفارش آقای قاضی وفادار و پایبند بود. هر وقت از کارهای ضروری و روزمره فارغ می شد، قرآن می خواند و با قرآن بود. »

آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند: « چند سفارش ایشان عبارت است از: اول روخوانی قرآن. می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید. توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(ص) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان! »

آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله  طباطبایی می فرمودند: « دستورالعمل، قرآن کریم است؛ فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً و عملاً و حالاً. آن قره العیون مخلصین را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی...»

و نیز:« بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن نوشیدنی و شراب مؤمنان است. تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد. »

نماز شب

« اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب. »

علامه طباطبایی می فرمودند: « چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان! »

حاج سید هاشم حداد می فرمودند: « مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید. »

توسل به ائمه أطهار(ع)

آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند: « .... و تمام طرق .... توسل به ائمه أطهار(ع) و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا. »

توسل به حضرت سیدالشهدا(ع)

محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به مقام توحید برسد.سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام است.

دعا برای فرج امام زمان(ع)

از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها.

دل هیچ کس را نرنجانید!

دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!
تا توانی دلی بدست آور *** دل شکستن هنر نمی باشد

رفع ناراحتی های روحی

آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند: « لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم: هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست. از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست. »

حق الناس

آیت الله نجابت نقل می کند: وقتی که بنده مشرف شدم خدمت ایشان فرمودند: « هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی. خدمت ایشان عرض کردم:مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند، یکی خوب درس نمی خواند. بنده ایشان را تنبیه کردم. اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت. در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم. می فرمودند: « هیچ راهی نداری، باید پیدایش کنی. گفتم آدرس ندارم، گفتند باید پیدا کنی.

آقای قاضی فرمودند : هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست. یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است. و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است.»

اوراد و اذکار معمول

بر شما باد به التزام به وردهای معمول که در دسترس هر یک از شماست؛ و سجده معهوده از 500 مرتبه تا هزار بار.

رفتن به مساجد

زیارت مشهد اعظم ـ برای کسی که مجاور آنجاست ـ در هر روز، و رفتن به مساجد معظمه در حد امکان و همین طور سایر مساجد، همانا مؤمن در مسجد مانند ماهی در آب است!

زیارت برادران مومن

زیاد به زیارت و دیدار برادران نیک سیرت بروید، چرا که آنها برادران شما در پیمودن راه و رفیق در مشکلات هستند.

رفع گرفتاری

علامه لاهیجانی انصاری روزی از ایشان پرسیدند که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و یا در امور اخروی و بن بست کارها به چه ذکری مشغول شویم تا گشایش یابد؟ در جواب فرمودند: « پس از 5 بار صلوات و قرائت آیة الکرسی در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو:

« اللهم اجعلنی فی درعک الحصینة التی تجعل فیها من تشاء : بار پروردگارا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محکمت قرار بده که در آن هر کس را که بخواهی قرار می دهی تا گشایش یابد. »

حدیث عنوان بصری

آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب روح مجرد می فرمایند: « آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در تلذذات بر می خیزد، روایت عنوان بصری را دستور می دادند به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله، تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این روایت بود. و علاوه بر این می فرموده اند باید آن را در جیب خود داشته باشند و هفته ای یکی، دو بار آن را مطالعه نمایند. »

دعای کمیل و زیارت جامعه

آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند: « ایشان خصوصاً سفارش می کردند که دعای کمیل را در شب های جمعه بخوانید و خواندن زیارت جامعه ( در اواخر مفاتیح الجنان مذکور است ) را در روزهای جمعه تأکید داشتند. »

حضور قلب

حجت الاسلام آقای دکتر مرتضی تهرانی می فرمایند: « آیت الله قاضی در پاسخ شخصی که از ایشان تقاضای سفارش کرد، فرمودند:

قلم و کاغذ از جیبت درآور و بنویس:
سررشته دولت ای برادر به کف آر   ***   وین عمر گرانمایه به خسران مسپار
یعنی همه جا با همه کس در همه جا *** می دار نهفته چشم دل جانب یار »

توصیه به توبه و استغفار

برادران عزیزم! ـ خداوند متعال شما را برای طاعتش موفق نماید ـ هشیار باشید که به ماههای حرام وارد شده ایم، پس چه بزرگ است و تمام نعمتهای باری تعالی بر ما؛ پس قبل از هر چیز بر ما واجب و لازم است که توبه نمائیم با شرائط لازم و نمازهای ویژه، سپس از گناهان کبیره و صغیره به قدر توان دوری نماییم.
پس شب جمعه ـ یا روز شنبه ـ نماز توبه بخوانید ـ شب جمعه یا روز آن ـ سپس روز یکشنبه از روز دوم ماه اعاده کنید آن را. سپس ملازم باشید به مراقبه صغری و کبری و محاسبه و معاقبه نفس به آنچه که شایسته و لازم است. [ منظور از مراقبه صغری، محاسبه نفس است از جهت صدور گناه و خطا حتی ترک مستحبات و ارتکاب مکروهات و مراقبه کبری، دوام ذکر و توجه و عدم غفلت در حد امکان ]. پس همانا در آن یادآوری برای کسی است که اراده دارد متذکر شود یا از خدا بترسد. سپس به دلهایتان توجه نمائید و مرضهایی که در اثر گناه است مداوا کنید و به وسیله استغفار، عیبهای بزرگ تان را کوچک و کم نمائید.

« مرحوم قاضی به همه سفارش می کردند این ذکر را قرائت کنند: استغفر الله الذی لا اله الا هو من جمیع ظلمی و جوری و إسرافی علی نفسی و أتوب إلیه: از خداوند که معبودی جز او نیست به خاطر تمامی ظلم ها و گناهانم و ستمی که بر خود روا داشته ام طلب بخشش می کنم و به سوی او باز می گردم. »

برآورده شدن حاجت

« مرحوم قاضی قرائت دعای زیر( دعای سریع الاجابه، مفاتیح الجنان ) را به مدت چهل شب، هر شب یک تا صد بار برای برآورده شدن حاجت سالکان درگاه الهی مفید می دانستند: إلهی کیف أدعوک و أنا أنا و کیف أقطع رجایی منک و أنت أنت؟ إلهی أذا لم أسئلک فتعطین فمن ذاالذی أدعوه فیعطینی؟ ألهی إذا لم أدعک فستجیب لی، فمن ذاالذی أدعوه فیستجیب لی؟ إلهی إذا لم أتضرع إلیک فترحمنی فمن ذا الذی أتضرع إلیه فیرحمنی؟ إلهی فکما فلقت البحر لموسی و نجیته أسئلک أن تصلی علی محمد و آل محمد و إن تنجینی مما أنا فیه و تفرج عنی فرجا عاجلا غیر أجل بفضلک و رحمتک یا أرحم الراحمین. »

عرضه خود به امیرالمؤمنین

حاج سید عبدالکریم کشمیری(ره) می فرماید: « روزی با آقا سید مهدی قاضی، فرزند استادم آقا میرزا علی قاضی (ره) در مسجد هندی نشسته بودیم. ایشان گفت: شما که در برخی امور ماهر و متبحر هستید بگویید پدرم به من چه وصیتی کرده است؟ من بلافاصله به پشت بام مسجد رفتم و تأملی کرده، ذکری بر زبان راندم. به دلم الهام شد آقای قاضی به وی دو نصیحت کرده است: اول این که هر روز خودت را بر امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه کن و دیگر این که اگر فقر و فاقه به تو فشار آورد به قصد کمک مالی، به منازل و بیوت مراجع نرو. »

دعای "یا من احتجب..."

« آقای سید هاشم حداد در موقع خوابیدن دعای « اللهم یا من إحتجب بشعاع نوره...» را قرائت می کردند و چه بسا می شد که در قنوت نماز می خواندند. و چون از بعضی از شاگردان دیگر مرحوم قاضی شنیده شده است، معلوم می شود اصلش از مرحوم قاضی بوده است.

این دعا با مختصر اختلافی در لفظ، در «مهج الدعوات» ص 108 مرحوم سید بن طاووس موجود است که آن را از محمد ابن حنیفه از رسول خدا (ص) روایت نموده است و برای آن آثار و خواص عجیبی را نقل کرده است. »

تقویت حافظه

آن مرحوم برای تقویت حافظه، خواندن آیت الکرسی و معوذتین ( دو سوره مبارکه ناس و فلق ) را سفارش می فرمودند.

مدد از روح بزرگان

« آقای قاضی(ره) به همه توصیه می کردند که: اگر قبری از امام زادگان یا علما و بزرگان در اطرافتان یا شهرتان است حتماً بروید. »

عمل به دانسته ها

برو آنچه از نیکی که می دانی درست عمل کن؛ در نهایت دقت و سعی، بدان که تو عارف خواهی بود.

کلید سعادت دنیا و آخرت

سید علی آقا قاضی در یکی دیگر از نامه هایش چنین می نگارد: « بسم الله الرحمن الرحیم، بعد حمدالله جل شأنه و الصلاة والسلام علی رسوله و آله؛ حضرت آقا! تمام این خرابی ها که از جمله است وسواس و عدم طمأنینه، از غفلت است؛ و غفلت کمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهیه است و مراتب دیگر دارد که به آنها إن شاء الله نمی رسید و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخیل ماندن در دنیا؛ پس اگر می خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید دائماً در فکر مرگ و استعداد لقاء الله تعالی باشید و این است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنیا و آخرت؛ پس فکر و ملاحظه نمائید چه چیز شما را از او مانع و مشغول می کند، اگر عاقلی!

و به جهت تسهیل این معنی چند چیز دیگر به سر کار بنویسد بلکه از آنها استعانتی بجوئی:
اول ـ بعد از تصحیح تقلید یا اجتهاد مواظبت تامه به فرائض خمسه و سائر فرائض در احسن اوقات؛
و سعی کردن که روز به روز خشوع و خضوع بیشتر گردد؛
و تسبیح صدیقه طاهره ـ صلوات الله علیها ـ بعد از هر نماز؛
و خواندن آیه الکرسی ـ کذلک ـ ؛
و سجده شکر و خواندن سوره « یس » بعد از نماز صبح؛
و « واقعه» در شبها؛
و مواظبت بر نوافل لیلیه؛
و قرائت مسبّحات در هر شب قبل از خواب و خواندن معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن و ایضاً بعد از صلاة عصر؛
و این ذکر را بعد از صلوات صبح و مغرب یا در صباح و عشاء ده دفعه بخوانید: « لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی أن یحضرون إن الله هو السمیع العلیم. »

مدتی به این مداومت نمائید بلکه حالی رخ دهد که طالب استقامت شوید إن شاء الله تعالی.

 


یکشنبه 87 مهر 28 , ساعت 10:0 عصر

اخلاق، صفحه 1

1. اخلاق

1. اخلاق اسلامی از نظر قرآن

1. بدی را با نیاخلاق، صفحه 1

1. اخلاقَةِ السَّیئَةَ[رعد/22].

ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَةَ[مومنون/96].

2. اعراض از لغو و بیهودگی

قَدْ أَفْلَحَ الْمُومِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[مومنون/3-1].

3. تواضع و برخورد سالم با جاهلان

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الأَْرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً[فرقان/63].

4. برخورد کریمانه با اهل لغو

وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً[فرقان/72].

5. کظم غیض وعفو وبخشش

أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ[آل عمران/134-133].

6. اعتدال در انفاق

وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَ لَمْ یقْتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِک قَواماً[فرقان/67].

7. پاسخ بهتر به اظهار محبت دیگران

وَ إِذا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْها[نساء/86].

8. عدل و احسان

إِنَّ اللّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِْحْسانِ[نحل/90].

9. رعایت عدالت در سخن گفتن

وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا[انعام/152].

10. به نحو نیکو تر سخن گفتن

قُلْ لِعِبادِی یقُولُوا الَّتِی هِی أَحْسَنُ[اسراء/53].

11. رعایت امانت

وَ الَّذِینَ هُمْ لأَِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ[مومنون/8].

12. تسلیم در برابر قضا و قدر الهی

وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیهِ راجِعُونَ[بقره/156-155].

13. صداقت

وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ[زمر/33].

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کونُوا مَعَ الصّادِقِینَ[توبه/119].

14. اخلاص

وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَلأَِنْفُسِکمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللّهِ[بقره/272].

15. حسن خلق

إِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ[قلم/4].

16. ترجیح دیگران برخود

وَ یوثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ[حشر/9].

17. نرمی در گفتار

فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً[طه/44].

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک[آل عمران/159].

18. پای بندی به عهد


یکشنبه 87 مهر 28 , ساعت 9:56 عصر

 

 

حضرت عبدالعظیم کیست؟

   عبدالعظیم(ع) فرزند عبدالله بن علی،از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) است.نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می رسد.

   پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دخترعقبه بن قیس.

   هر چنداز سال دقیق تولد حضرت  عبدالعظیم(ع)اطلاع دقیقی در دست نیست،اما ولادتش در مدینه بوده و محضر سه امام معصوم(ع)،یعنی حضرت رضا(ع)،حضرت جواد(ع)و امام هادی(ع)را درک کرده است و از محضر آنان فیض برده و حدیث روایت کرده است.با این حساب می توان مدت حیات او را از اواخرقرن دوم تا نیمه های قرن سوم هجری دانست.این فرزند رسول (ص)،از آنجا که از نوادگان امام حسن مجتبی (ع)بوده، به «حسنی» شهرت داشت.

   عبدالعظیم حسنی(ع)،از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه (ع)و از چهره های بارز ومحبوب و مورد اعتماد،نزد اهل بیت عصمت (ع)و پیروان آنان بود.دوران وی،گرچه عصر حاکمیت عباسیان و ایجاد خفقان و سختگیری نسبت به هواداران ائمه(ع)و فرزندان علی و فاطمه(ع)بود،ولی مدافعان دین و حافظان مکتب که روایات امامان را ثبت و نقل و منتشر می کردند،نقش عمده ای در پاسداری و صیانت از فرهنگ اهل بیت (ع)،داشتند.این بزرگوار نیز یکی از آن سنگربانان عقیده محسوب می شد.

   عبدالعظیم حسنی(ع) با راویان احادیث ارتباط داشت و در حفظ و نقل سخنان معصومین(ع)،کوشا بود.

   ستایشهایی که ائمه(ع)،از وی به عمل آورده اند،نشان دهنده ی شخصیت علمی و مورد اعتماد اوست.امام هادی (ع)،گاهی اشخاصی را که سؤال و مشکلی داشتند،راهنمایی می فرمود که از عبدالعظیم حسنی(ع)،بپرسندو اورا از دشمنان حقیقی خویش می شمرد.


یکشنبه 87 مهر 28 , ساعت 9:52 عصر
سلام دوست من
یکشنبه 87 مهر 28 , ساعت 9:50 عصر

ایثار نکوترین نکوکاری وبالاترین مرتبه ایمان است. امام علی (ع)


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ